- فراغ افتادن
- رهیدن، آسوده شدن رها شدن رهیدن خلاص شدن، از کاری فراغت یافتن به پایان رسانیدن امری را
معنی فراغ افتادن - جستجوی لغت در جدول جو
- فراغ افتادن ((~. اُ دَ))
- آسوده شدن، خلاص شدن، کاری را به پایان رساندن و آسوده گشتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ایجاد ترس شدن بیم وهراس پیش آمدن درکاری: (شتربه گفت: سخن تو دلیل می کند برآنکه ازشیرمگر هراسی و نفرتی افتاده است)
حرکت کردن، جاری شدن
روان شدن، روانه شدن، به کار افتادن دستگاه یا ماشین